غزل ۸۵ مولانا
۱ از بَهرِ خدا بِنْگَر، در رویِ چو زَر جانا هرجا که رَوی ما را، با خویش بِبَر جانا ۲ چون در دلِ ما آیی، تو دامَنِ خود بَرکَش تا جامه نَیالایی، از خونِ جِگَر جانا ۳ ای ماهْ بَرآ آخِر، بر کوریِ مَهْرویان ابری سِیَهْ اَنْدَرکَش، در روی قَمَر جانا ۴ زان روز […]